آیا تا به حال خودتان را درشرایطی یافتهاید که به دنبال یک خوراکی میگردید، در حالی که واقعاً گرسنه نیستید، فقط حوصلهتان سر رفته، مضطرب، ناراحت یا تحت فشار هستید؟ اگر اینطور است، شما تنها نیستید. خوردن احساسی یکی از رایجترین، اما در عین حال بدفهمیده شدهترین عاداتی است که بسیاری از افراد با آن دستوپنجه نرم میکنند، بهویژه در دوران استرس یا تغییر.
خوردن احساسی واقعاً چیست؟
خوردن احساسی زمانی اتفاق میافتد که ما از غذا برای کنار آمدن با احساساتمان استفاده میکنیم، نه برای رفع گرسنگی فیزیکی. این ممکن است به معنای غذا خوردن در زمان تنهایی، استرس کاری، یا حتی هنگام جشن گرفتن یک موقعیت خاص باشد.
در حالی که غذا بخشی از احساس، فرهنگ، آرامش و ارتباط است، زمانی که به ابزار اصلی مدیریت احساسات تبدیل میشود، مشکلساز خواهد بود.
مطالعات علمی، ارتباط بین استرس احساسی و رفتارهای تغذیهای را تأیید کردهاند. یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ که در مجله Appetite منتشر شد، نشان داد که احساسات منفی مانند اضطراب و اندوه، مصرف غذاهای پرقند و پرچرب را به طور قابل توجهی افزایش میدهند. چرا؟ چون این غذاها باعث ترشح دوپامین در مغز میشوند، ماده شیمیایی که حس خوب ایجاد میکند و این یک حس خوشی کوتاهمدت و آرامش موقتی فراهم میآورد.
اما نکته اینجاست: این آرامش موقتی است. آنچه پس از آن میآید اغلب احساس گناه، نفخ، و فاصله بیشتر با بدنتان است.
واقعاً دلتان چی میخواهد؟
در این حقیقت قدرتمند تأمل کنید: شاید بدنتان گرسنه نباشد، شاید دلتان گرسنه است.
شاید به دنبال احساس امنیت، استراحت، آرامش یا ارتباط باشید.
دفعه بعد که وسوسه شدید، این کار را امتحان کنید:
مکث کنید. سه نفس عمیق بکشید. از خودتان بپرسید: “الان واقعاً گرسنهی چی هستم؟“
آیا نیاز به استراحت دارید؟ تأیید؟ فاصله گرفتن از شلوغی؟
وقتی کمی آهستهتر پیش بروید و گوش دهید، فضایی برای نوع جدیدی از تغذیه باز میشود، تغذیهای که از یک بسته چیپس نمیآید.
چطور این چرخه را بهدرستی متوقف کنیم؟
توقف خوردن احساسی به معنای داشتن ارادهی بیشتر نیست. در واقع، خودسرزنشی استرس را بیشتر میکند و خود همین استرس چرخه را تقویت میکند.
راهحل واقعی این است که عادتهایی پایدار ایجاد کنید که به شما کمک میکنند احساساتتان را به روشهای سالمتری مدیریت کنید، به شکلی پیوسته و در طول زمان.